فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Associative

əˌsoʊsiətiv ˈprɑːpərt̬i əˈsəʊʃətɪv / / əˈsəʊsiə-

صفت تفضیلی:

more associative

صفت عالی:

most associative

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ارتباطی، تداعی‌کننده، انجمنی، شرکت‌پذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Associative learning helps people link new concepts to familiar ones.

یادگیری ارتباطی به افراد کمک می‌کند مفاهیم جدید را به مفاهیم آشنا پیوند دهند.

The smell of freshly baked bread has an associative effect, reminding me of my childhood.

بوی نان تازه، اثری تداعی‌کننده دارد و مرا به یاد دوران کودکی می‌اندازد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

associative facilitation

آسان‌سازی تداعی

associative thinking

تفکر تداعی‌گرا، اندیشه‌ی هم‌خوانگرا

associative composition

هم‌نهش انجمنی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد associative

  1. adjective characterized by or causing or resulting from the process of bringing ideas or events together in memory or imagination
    Synonyms:
    associatory
    Antonyms:
    nonassociative

ارجاع به لغت associative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «associative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/associative

لغات نزدیک associative

پیشنهاد بهبود معانی