آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Contemporaneous

kənˌtempəˈreɪniəs kənˌtempəˈreɪniəs

معنی contemporaneous | جمله با contemporaneous

adjective

(درمورد رویدادها) هم‌زمان، مقارن، هم‌عصر، معاصر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

contemporaneous events

رویدادهای هم‌زمان

The bones are contemporaneous with some of the earliest fossils.

این استخوان‌ها با بعضی از فسیل‌های اولیه هم‌عصر هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد contemporaneous

  1. adjective belonging to the same period of time as another
  1. adjective originating, existing, or happening during the same period of time:
    Synonyms:

ارجاع به لغت contemporaneous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contemporaneous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contemporaneous

لغات نزدیک contemporaneous

پیشنهاد بهبود معانی