فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Synchronic

ˌsɪŋˈkrɑːnɪk sɪŋˈkrɒnɪk

معنی

adjective

( synchronous =)همگاه، هم‌زمان، هموقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد synchronic

  1. adjective belonging to the same period of time as another
    Synonyms:
    contemporary concurrent coexistent synchronous contemporaneous coeval synchronal coetaneous
    Antonyms:
    asynchronous diachronic

ارجاع به لغت synchronic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «synchronic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/synchronic

لغات نزدیک synchronic

پیشنهاد بهبود معانی