امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Huffy

ˈhʌfi ˈhʌfi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
( huffish ) ترشرو، عصبانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to get huffy
- رنجیدن، برخوردن به حیثیت و غیره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد huffy

  1. adjective angry, in a bad mood
    Synonyms:
    angered annoyed crabbed crabby cross crotchety crusty curt disgruntled exasperated fractious grumpy huffish hurt insulted irked irritable miffed moody moping nettled offended peeved peevish pettish petulant piqued provoked put out querulous resentful riled short snappish snappy stewed sulky sullen surly testy touchy vexed waspish
    Antonyms:
    cheerful delighted happy joyful

ارجاع به لغت huffy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «huffy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/huffy

لغات نزدیک huffy

پیشنهاد بهبود معانی