صفت تفضیلی:
moodierصفت عالی:
moodiestدمدمیمزاج، دمدمی
He is moody; one day he is kind, the next day he is hostile.
او دمدمی است، یک روز مهربان است و روز دیگر دشمن.
a moody child
کودک دمدمیمزاج
بداخلاق، اخمو، عبوس، ترشرو، بدخلق، عنق، گرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Why are you so moody today?
چرا امروز اینقدر گرفته هستی؟
Keith had seemed moody all morning.
کیت تمام صبح بداخلاق به نظر میرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moody» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moody