امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Morose

məˈroʊs məˈrəʊs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more morose
  • صفت عالی:

    most morose

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ترش‌رو، بدخلق، کج‌خلق، عبوس، دلمرده، بدعنق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- her husband is a morose man.
- شوهرش مرد بدعنقی است.
- Why are you so morose these days?
- چرا این روزها اینقدر بدعنقی؟
adjective
حزن انگیز، دلگیر
- a morose little poem
- شعر کوتاه غم‌افزا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد morose

  1. adjective depressed, pessimistic
    Synonyms:
    acrimonious blue brusque cantankerous choleric churlish crabbed crabby cranky cross dolorous dour down down in the dumps down in the mouth frowning gloomy glum grouchy gruff harsh having blue devils having the blahs ill-humored ill-tempered in a bad mood in a blue funk irritable low melancholy moody moping mournful perverse perversive sad saturnine singing the blues snappish sour splenetic sulky sullen surly taciturn testy troubled ugly
    Antonyms:
    cheerful friendly happy light-hearted optimistic uplifted

ارجاع به لغت morose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «morose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/morose

لغات نزدیک morose

پیشنهاد بهبود معانی