صفت تفضیلی:
grufferصفت عالی:
gruffest(شخص یا رفتار یا صحبت یا شخصیت و غیره) خشن، زمخت، ناهنجار، بدخلق، ترشرو، تند، گستاخ، درشت
The gruff teacher rarely smiled.
معلم بدخلق بهندرت لبخند میزد.
The teacher's gruff response silenced the noisy classroom.
واکنش تند معلم کلاس شلوغ را ساکت کرد.
(صدا) خشن، گرفته، زمخت، خشدار، نخراشیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old man had a gruff voice that made it hard to understand him.
پیرمرد صدای خشداری داشت که فهمیدن حرفهایش را سخت میکرد.
a gruff bark
پارسی خشن
تندی کردن، درشتی کردن، بدخلقی کردن، تند صحبت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gruff» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gruff