امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disgruntled

dɪsˈɡrʌntld dɪsˈɡrʌntld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
ناخوشنود، ناراضی، غرغرو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disgruntled

  1. adjective unhappy; critical
    Synonyms:
    annoyed bad tempered bellyaching crabbing crabby cranky disappointed discontent discontented displeased dissatisfied griping grouchy grousing grumpy irritable irritated kicking kvetching malcontent malcontented peeved peevish petulant put out sulky sullen testy uncontent ungratified vexed
    Antonyms:
    contented happy pleased satisfied uncritical

ارجاع به لغت disgruntled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disgruntled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disgruntled

لغات نزدیک disgruntled

پیشنهاد بهبود معانی