آخرین به‌روزرسانی:

Disgruntle

American: ˌdɪˈsɡrəntəl British: ˌdɪˈsɡrəntəl

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

بدخلق کردن، غمگین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The relatives who were not invited to the wedding became very disgruntled.

قوم خویش‌هایی که به عروسی دعوت نشده بودند، خیلی برزخ شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disgruntle

  1. verb to cause unhappiness by failing to satisfy the hopes, desires, or expectations of
    Synonyms:
    disappoint let down dissatisfy discontent

ارجاع به لغت disgruntle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disgruntle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disgruntle

لغات نزدیک disgruntle

پیشنهاد بهبود معانی