ناخرسندکردن، ناراضی کردن، ناخشنودکردن، رنجانیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The room was comfortable but the food dissatisfied all of us.
اتاق راحت بود؛ ولی خوراک همهی ما را ناراضی کرد.
He listed the things that dissatisfy him.
او چیزهایی که او را ناخشنود میسازد، فهرست کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissatisfy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissatisfy