مایه نارضایتی، ناپسندیده، ناخرسندکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new secretary's work is dissatisfactory.
کار این منشی جدید رضایتبخش نیست.
He performed his duties unsatisfactorily.
او وظایف خود را بهطور رضایتبخش انجام نداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissatisfactory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissatisfactory