(در حدی که قدرت فکر کردن مختل شده باشد) عصبی، نگران
They struggle with briefcases, looking hot and bothered.
آنها با کیفهای دستی کلنجار میروند و عصبی و نگران به نظر میرسند.
She got hot and bothered because her sister spoiled her new dress.
بهشدت عصبی و نگران شد چون خواهرش لباس جدید او را خراب کرد.
داغ کردن، ممانعت از فکر کردن بهطور واضح در اثر برانگیختگی جنسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That really made him hot and bothered. Hope he doesn't do anything stupid.
این شخص واقعاً او را داغ کرده است. امیدوارم کار احمقانهای انجام ندهد.
I was so hot and bothered by his manly looks.
نگاههای مردانهاش مرا داغ میکرد و قدرت تفکر را از من میگرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hot and bothered» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hot-and-bothered