Hot And Bothered

آخرین به‌روزرسانی:
  • adjective
    (در حدی که قدرت فکر کردن مختل شده باشد) عصبی، نگران
    • - They struggle with briefcases, looking hot and bothered.
    • - آن‌ها با کیف‌های دستی کلنجار می‌روند و عصبی و نگران به نظر می‌رسند.
    • - She got hot and bothered because her sister spoiled her new dress.
    • - به‌شدت عصبی و نگران شد چون خواهرش لباس جدید او را خراب کرد.
  • idiom
    داغ کردن، ممانعت از فکر کردن به‌طور واضح در اثر برانگیختگی جنسی
    • - That really made him hot and bothered. Hope he doesn't do anything stupid.
    • - این شخص واقعاً او را داغ کرده است. امیدوارم کار احمقانه‌ای انجام ندهد.
    • - I was so hot and bothered by his manly looks.
    • - نگاه‌های مردانه‌اش مرا داغ می‌کرد و قدرت تفکر را از من می‌گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hot and bothered

  1. adjective upset
    Synonyms: excited, disturbed, troubled, aroused, flustered

ارجاع به لغت hot and bothered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hot and bothered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hot-and-bothered

لغات نزدیک hot and bothered

پیشنهاد بهبود معانی