با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dipped

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dips
  • وجه وصفی حال:

    dipping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فرورفته، غوطه‌ور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the dipped head
- سر فرورفته [در آب]
- the dipped fabric
- پارچه‌ی غوطه‌ور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dipped

  1. adjective immersed
    Synonyms: plunged, bathed, dunked, doused, drenched, soused, steeped, coated, covered, soaked, wet

ارجاع به لغت dipped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dipped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dipped

لغات نزدیک dipped

پیشنهاد بهبود معانی