گذشتهی ساده:
curledشکل سوم:
curledسومشخص مفرد:
curlsوجه وصفی حال:
curlingشکل جمع:
curlsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- خود را جمع کردن، حلقه شدن، چنبر زدن (مثل مار)، پاهای خود را بر شکم جفت کردن
2- فردار کردن، فر زدن، لوله شدن یا کردن
فردار، فر زده
(انسان یا جانور) خود را جمع کردن، خود را به صورت حلقه درآوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «curl» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/curl