فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crimple

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive verb - intransitive
    چروکیده کردن، مچاله کردن، چین‌دار کردن، موج‌دار کردن، چروک کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت crimple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crimple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crimple

لغات نزدیک crimple

پیشنهاد بهبود معانی