آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ بهمن ۱۴۰۲

    Neutralize

    ˈnuːtrəlaɪz ˈnjuːtrəlaɪz

    گذشته‌ی ساده:

    neutralized

    شکل سوم:

    neutralized

    سوم‌شخص مفرد:

    neutralizes

    وجه وصفی حال:

    neutralizing

    توضیحات:

    شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: neutralise

    معنی neutralize | جمله با neutralize

    verb - transitive

    شیمی خنثی کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

    مشاهده

    An alkali neutralizes an acid.

    قلیا اسید را خنثی می‌کند.

    The scientist used a base to neutralize the acidic solution.

    این دانشمند از باز برای خنثی کردن محلول اسیدی استفاده کرد.

    verb - intransitive verb - transitive

    بی‌اثر کردن، خنثی کردن، بی‌اثر شدن، خنثی شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    His skillful reasoning neutralized his enemies' accusations.

    استدلال ماهرانه‌ی او اتهامات دشمنانش را بی‌اثر کرد.

    We neutralised the effects of their propaganda with counter-propaganda.

    ما اثر تبلیغات آن‌ها را با تبلیغ متقابل خنثی کردیم.

    verb - transitive

    کشتن (به‌ویژه توسط نیروی نظامی یا دولتی)

    Their government sought to neutralize the rebel leader to restore order in the region.

    حکومت آن‌ها به دنبال کشتن رهبر شورشیان برای برقراری نظم در منطقه بود.

    The spy was able to neutralize the guard and gain access to the classified documents.

    جاسوس توانست نگهبان را بکشد و به اسناد طبقه‌بندی‌شده دسترسی پیدا کند.

    verb - transitive

    برق خنثی کردن (با ترکیب مقادیر مساوی بار مثبت و منفی)

    To ensure safety, it is important to neutralize any electrical charge before working on a circuit.

    برای اطمینان از ایمنی، خنثی کردن هرگونه بار الکتریکی قبل از کار بر روی مدار مهم است.

    The technician neutralized the electrical charge in the wires.

    تکنسین بار الکتریکی سیم‌ها را خنثی کرد.

    verb - transitive

    زبان‌شناسی خنثی کردن (دادن فرم یا تلفظ غیر متمایز به یک جفت واج)

    The language teacher taught the students how to neutralize certain phonemes.

    معلم زبان به دانش‌آموزان یاد داد که چگونه برخی واج‌ها را خنثی کنند.

    The linguistics professor explained the importance of neutralizing certain phonemes in language acquisition.

    این استاد زبان‌شناسی اهمیت خنثی‌سازی برخی واج‌ها در فراگیری زبان را تشریح کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد neutralize

    1. verb counteract
      Synonyms:
      cancel offset balance undo defeat overcome nullify invalidate negative negate override redress counterbalance compensate for frustrate subdue annul abrogate countervail overrule conquer counterpoise countercheck

    لغات هم‌خانواده neutralize

    • noun
      neutral, neutrality, neutralization
    • adjective
      neutral
    • verb - transitive
      neutralize
    • adverb
      neutrally

    سوال‌های رایج neutralize

    گذشته‌ی ساده neutralize چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده neutralize در زبان انگلیسی neutralized است.

    شکل سوم neutralize چی میشه؟

    شکل سوم neutralize در زبان انگلیسی neutralized است.

    وجه وصفی حال neutralize چی میشه؟

    وجه وصفی حال neutralize در زبان انگلیسی neutralizing است.

    سوم‌شخص مفرد neutralize چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد neutralize در زبان انگلیسی neutralizes است.

    ارجاع به لغت neutralize

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «neutralize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/neutralize

    لغات نزدیک neutralize

    • - neutrality
    • - neutralization
    • - neutralize
    • - neutrally
    • - neutrino
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.