جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Laboring

American: ˈleɪbərɪŋ British: ˈleɪbərɪŋ

گذشته‌ی ساده:

labored

شکل سوم:

labored

سوم‌شخص مفرد:

labors

معنی

کار، کارگری، رنجبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد laboring

verb work hard

Synonyms:

toiling grinding digging

Antonyms:

resting relaxing idling lazing

verb strive and make an effort to reach a goal

Synonyms:

working striving struggling pushing endeavoring driving toiling grinding sweating tasking stressing tugging agonizing

adjective doing arduous or unpleasant work

Synonyms:

toiling labouring drudging

ارجاع به لغت laboring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «laboring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/laboring

لغات نزدیک laboring

- labored
- laborer
- laboring
- laborious
- laboriously

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!