Terminational

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(مربوط به) فسخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was anxious about the terminational outcome of the negotiations.
- او نگران نتیجه‌ی فسخ مذاکرات بود.
- Her terminational expression revealed the finality of their conversation.
- ابراز فسخ او، پایان گفت‌وگوی آن‌ها را رقم زد.
adjective
(مربوط به)‌ پایان، خاتمه، انتها
- The terminational event in the game left players eager for a sequel.
- اتفاق پایان بازی باعث شد تا بازیکنان مشتاق نتیجه باشند.
- The terminational phase of the project revealed critical flaws.
- مرحله‌ی پایانی پروژه، نقص‌های مهمی را آشکار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت terminational

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terminational» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terminational

لغات نزدیک terminational

پیشنهاد بهبود معانی