فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shrapnel

ˈʃræpnl ˈʃræpnl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ترکش

The bomb detonated, sending shrapnel in all directions and creating a devastating scene of destruction.

بمب منفجر شد و ترکش به همه‌ی جهات رفت و صحنه‌ی ویرانگری را ایجاد کرد.

The soldier was hit by shrapnel from a nearby explosion.

این سرباز در اثر انفجار در این نزدیکی مورد اصابت ترکش قرار گرفت.

noun countable

گلوله‌ی انفجاری، شراپنل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The doctors carefully removed the shrapnel from the patient's leg.

پزشکان با احتیاط گلوله‌ی انفجاری را از پای بیمار خارج کردند.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی پول خرد، چندرغاز (پول کم به شکل سکه)

The beggar on the street collected shrapnel from passersby.

گدای خیابان از رهگذران یه چندرغازی جمع کرد.

The homeless man used the shrapnel he had collected to buy a warm meal.

مرد بی‌خانمان از پول خردی که جمع کرده بود برای خرید غذای گرم استفاده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت shrapnel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shrapnel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrapnel

لغات نزدیک shrapnel

پیشنهاد بهبود معانی