ترکش
The bomb detonated, sending shrapnel in all directions and creating a devastating scene of destruction.
بمب منفجر شد و ترکش به همهی جهات رفت و صحنهی ویرانگری را ایجاد کرد.
The soldier was hit by shrapnel from a nearby explosion.
این سرباز در اثر انفجار در این نزدیکی مورد اصابت ترکش قرار گرفت.
گلولهی انفجاری، شراپنل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctors carefully removed the shrapnel from the patient's leg.
پزشکان با احتیاط گلولهی انفجاری را از پای بیمار خارج کردند.
انگلیسی بریتانیایی پول خرد، چندرغاز (پول کم به شکل سکه)
The beggar on the street collected shrapnel from passersby.
گدای خیابان از رهگذران یه چندرغازی جمع کرد.
The homeless man used the shrapnel he had collected to buy a warm meal.
مرد بیخانمان از پول خردی که جمع کرده بود برای خرید غذای گرم استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shrapnel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrapnel