گذشتهی ساده:
streamlinedشکل سوم:
streamlinedسومشخص مفرد:
streamlinesوجه وصفی حال:
streamliningدوکیشکل کردن، آیرودینامیک کردن، بادشکن کردن، هوا لغز کردن (وسیلهی نقلیه)، آبلغز کردن (کشتی)
Let's streamline the design of the car's body to reduce air resistance.
بیایید بهمنظور کاهش مقاومت هوا طراحی بدنهی خودرو را دوکیشکل کنیم.
streamlining a car for better speed
هوا لغز کردن اتومبیل برای سرعت بیشتر
ساده و مؤثر کردن، پربازده کردن، کارآمدتر کردن، بر کارایی افزودن، کارایی ... را بالا بردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
By implementing new technology, we can streamline our customer service.
با پیادهسازی فناوری جدید، میتوانیم خدمات مشتریان خود را ساده و مؤثر کنیم.
We must streamline our production procedures.
باید روال تولید خود را کارآمدتر کنیم.
فیزیک خط جریان (منحنیای که در تمام حالات بر بردار سرعت یک ذرهی سیال مماس باشد)
The scientist observed the particles' streamline.
دانشمند خط جریان ذرات را مشاهده کرد.
Scientists carefully analyzed the streamline of gas.
دانشمندان خط جریان گاز را بهدقت تجزیهوتحلیل کردند.
بهروز کردن، مدرن کردن
They will streamline the data.
دادهها را بهروز خواهند کرد.
The new software will help us streamline our accounting procedures.
نرمافزار جدید به ما کمک میکند تا رویههای حسابداری خود را بهروز کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «streamline» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/streamline