فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Streamline

ˈstriːmlaɪn ˈstriːmlaɪn

گذشته‌ی ساده:

streamlined

شکل سوم:

streamlined

سوم‌شخص مفرد:

streamlines

وجه وصفی حال:

streamlining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

دوکی‌شکل کردن، آیرودینامیک کردن، بادشکن کردن، هوا لغز کردن (وسیله‌ی نقلیه)، آب‌لغز کردن (کشتی)

Let's streamline the design of the car's body to reduce air resistance.

بیایید به‌منظور کاهش مقاومت هوا طراحی بدنه‌ی خودرو را دوکی‌شکل کنیم.

streamlining a car for better speed

هوا لغز کردن اتومبیل برای سرعت بیشتر

verb - transitive

ساده و مؤثر کردن، پربازده کردن، کارآمدتر کردن، بر کارایی افزودن، کارایی ... را بالا بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

By implementing new technology, we can streamline our customer service.

با پیاده‌سازی فناوری جدید، می‌توانیم خدمات مشتریان خود را ساده و مؤثر کنیم.

We must streamline our production procedures.

باید روال تولید خود را کارآمدتر کنیم.

noun

فیزیک خط جریان (منحنی‌ای که در تمام حالات بر بردار سرعت یک ذره‌ی سیال مماس باشد)

The scientist observed the particles' streamline.

دانشمند خط جریان ذرات را مشاهده کرد.

Scientists carefully analyzed the streamline of gas.

دانشمندان خط جریان گاز را به‌دقت تجزیه‌وتحلیل کردند.

verb - transitive

به‌روز کردن، مدرن کردن

They will streamline the data.

داده‌ها را به‌روز خواهند کرد.

The new software will help us streamline our accounting procedures.

نرم‌افزار جدید به ما کمک می‌کند تا رویه‌های حسابداری خود را به‌روز کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت streamline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «streamline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/streamline

لغات نزدیک streamline

پیشنهاد بهبود معانی