فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Family Reunion

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation noun

دورهمی خانوادگی، تجدیددیدار خانوادگی (بعداز مدت‌ها دوری)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Everyone is invited to the family reunion.

همه به دورهمی خانوادگی دعوت شده‌اند.

She shared memories from the last family reunion.

او از آخرین دورهمی خانوادگی خاطراتی را تعریف کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Planning the family reunion takes a lot of effort.

برنامه‌ریزی برای تجدیددیدار خانوادگی نیازمند تلاش بسیاری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد family reunion

  1. noun a gathering of relatives, especially after an interval of separation

ارجاع به لغت family reunion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «family reunion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/family-reunion

لغات نزدیک family reunion

پیشنهاد بهبود معانی