شجرهنامه، نسبنامه، دودمان، تبار، اشتقاق، ریشه، نژاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
drawing up a family pedigree
تدوین یک تبارنامه
The girl's father scrutinized the suitor's pedigree.
پدر دختر اصل و نسب خواستگار را مورد بررسی قرار داد.
the pedigree of an idea
تاریخ تطور یک اندیشه
the pedigree of the house I live in
سابقهی منزلی که در آن زندگی میکنم
to vouch for a horse's pedigree
نیک نژادی اسبی را تصدیق کردن
a pedigreed dog
سگ اصیل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pedigree» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pedigree