با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Family Tree

ˈfæməliˈtriː ˈfæməlitriː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    شجره‌نامه، تبارنامه، شجره، نسب‌نامه، دودمانه
    • - Our family tree is filled with diverse backgrounds and cultures.
    • - شجره‌نامه‌ی ما مملو از پیشینه‌ها و فرهنگ‌های متنوع است.
    • - I discovered some fascinating stories while researching my family tree.
    • - من در حین تحقیق درباره‌ی شجره‌نامه‌ام به داستان‌های جذابی پی بردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد family tree

  1. noun genealogical chart
    Synonyms: ancestral tree, ancestry, bloodline, descent, family history, genealogical chart, genealogical tree, genealogy, heredity, line, lineage, pedigree, stemma, tree

ارجاع به لغت family tree

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «family tree» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/family-tree

لغات نزدیک family tree

پیشنهاد بهبود معانی