گذشتهی ساده:
bogartedشکل سوم:
bogartedسومشخص مفرد:
bogartsوجه وصفی حال:
bogartingانگلیسی آمریکایی برای خود نگه داشتن، به خود اختصاص دادن
Don't bogart all the popcorn, share some with me!
همهی پفیلاها را برای خود نگه ندارید، مقداری را با من به اشتراک بگذارید!
She tends to bogart all the credit for group projects.
او تمایل دارد تمام اعتبار پروژههای گروهی را به خود اختصاص دهد.
وادار کردن، زورگویی کردن، زور گفتن، گردنکلفتی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The kidnapper tried to bogart the victim into revealing their whereabouts.
آدمربا سعی کرد قربانی را وادار کند تا محل نگهداری او را فاش کند.
The bully tried to bogart the smaller kids into giving up their lunch money.
قلدر سعی کرد بچههای کوچکتر را وادار کند تا پول ناهار خود را کنار بگذارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bogart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bogart