گذشتهی ساده:
doledشکل سوم:
doledسومشخص مفرد:
dolesوجه وصفی حال:
dolingشکل جمع:
dolesقسمت، حصه، سرنوشت، تقسیم پول یا غذا در فواصل معین،صدقه، کمک هزینه دولتی به بیکاران، حق بیمه ایام بیکاری، اندوه، ماتم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The weekly dole at a charity office.
کمکهای هفتگی که در سازمان خیریه داده میشود.
He is still on the dole.
او هنوز اعانه دریافت میکند.
He has to accept doles.
او مجبور است مقرری بگیرد.
He collected old clothes and doled them out among the natives in the island.
او لباسهای کهنه را جمع کرد و بین بومیان توزیع کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dole» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dole