Distributed

American: ˌdɪˈstrɪbjətəd British: dɪˈstrɪbjuːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    distributes
  • وجه وصفی حال:

    distributing

معنی

verb - transitive B2
توزیع‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distributed

  1. adjective delivered
    Synonyms: scattered, shared, dealt, divided, apportioned, assigned, dispensed, dispersed, allocated, allotted, appropriated, budgeted, spread evenly, diffuse, rationed, given away, handed out, doled out

ارجاع به لغت distributed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distributed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distributed

لغات نزدیک distributed

پیشنهاد بهبود معانی