امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distributed

American: ˌdɪˈstrɪbjətəd British: dɪˈstrɪbjuːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    distributes
  • وجه وصفی حال:

    distributing

معنی

verb - transitive B2
توزیع‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distributed

  1. adjective delivered
    Synonyms:
    scattered shared dealt divided apportioned assigned dispensed dispersed allocated allotted appropriated budgeted spread evenly diffuse rationed given away handed out doled out

ارجاع به لغت distributed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distributed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distributed

لغات نزدیک distributed

پیشنهاد بهبود معانی