۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚
خرید با تخفیف

    Quicker

    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت عالی:

      quickest

    معنی

    adjective A2
    سریع‌تر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد quicker

    1. adjective accomplished rapidly and without delay
      Synonyms:
      faster speedier quicker hastier brisker shorter readier sharper keener abler smarter cleverer livelier nimbler defter apter wiser prompter snappier briefer swifter fierier warmer
    1. adjective performed with little or no delay
      Synonyms:
      prompter
    1. adjective mentally quick and original
      Synonyms:
      smarter brighter cleverer sharper keener
    1. adjective moving quickly and lightly
      Synonyms:
      brisker nimbler sprier
    1. adjective hurried and brief
      Synonyms:
      faster speedier swifter
      Antonyms:
      slower lazier duller
    1. adjective apprehending and responding with speed and sensitivity
      Synonyms:
      readier
    1. adjective done or occurring immediately:
      Synonyms:
      faster
    1. adverb more quickly
      Synonyms:
      faster

    ارجاع به لغت quicker

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «quicker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quicker

    لغات نزدیک quicker

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه