شکل جمع:
prompters(شخص یا چیز) راهنما، هدایتگر، هدایتکننده، جهتدهنده، وادارکننده
The software functioned as a prompter, suggesting phrases for the writer.
نرمافزار بهعنوان راهنما عمل کرد و عباراتی را به نویسنده پیشنهاد داد.
In the classroom, the teacher acted as a prompter for the students' discussions.
در کلاس درس، معلم نقش هدایتگر بحثهای دانشآموزان را ایفا کرد.
سینما و تئاتر سوفلور، متنرسان، سخنرسان (شخصی در پشتصحنهی نمایش تئاتر که مواردی همچون نوبت اجرا و جملات نمایشنامه را به بازیگران یادآوری میکند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prompter's role is crucial during live performances.
نقش متنرسان در اجراهای زنده حیاتی است.
In the absence of a prompter, the actors struggled to remember their dialogues.
در غیاب سخنرسان، بازیگران در یادآوری دیالوگهای خود به مشکل برخوردند.
پرامپتر (دستگاهی الکترونیکی که به گوینده یا مجری کمک میکند تا متن یا دیالوگ خود را بهصورت پیوسته و بدون وقفه بخواند)
The prompter was positioned at the corner of the studio for easy visibility.
پرامپتر در گوشهی استودیو گذاشته شده بود تا بهراحتی قابل دیدن باشد.
The prompter malfunctioned, leaving the TV host in a difficult situation.
پرامپتر دچار نقص فنی شد و مجری تلویزیونی را در شرایط دشواری قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prompter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prompter