امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Temp

temp temp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    temped
  • شکل سوم:

    temped
  • سوم‌شخص مفرد:

    temps
  • وجه وصفی حال:

    temping
  • شکل جمع:

    temps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
کارمند موقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We hired a temp to help with the data entry.
- یک کارمند موقت را استخدام کردیم تا در ورود داده‌ها [به ما] کمک کند.
- The temp's contract will end next Friday.
- قرارداد کارمند موقت جمعه‌ی آینده تمام خواهد شد.
verb - transitive informal
به عنوان کارمند موقت کار کردن
- She decided to temp at the office for a few weeks.
- تصمیم گرفت به مدت چند هفته به عنوان کارمند موقت در دفتر کار کند.
- The company needed someone to temp for the holidays.
- این شرکت به کسی نیاز داشت که در تعطیلات به عنوان کارمند موقت کار کند.
noun
دما (temperature)
- The temp in the oven needs to be set at 350 degrees.
- دمای فر باید روی 350 درجه تنظیم شود.
- The temp in the backyard feels perfect for a barbecue.
- دمای حیاط‌خلوت برای باربیکیو عالی است.
abbreviation
موقت، موقتی (temporary)
- She's wearing a temp tattoo for Halloween.
- دارد برای هالووین تتوی موقت می‌زند.
- The temp solution fixed the problem for now.
- راه‌حل موقتی فعلاً مشکل را حل کرده است.
abbreviation
لاتین در دوران...، در زمان... (tempore)
- In the temp of ancient Greece, philosophy was highly valued.
- در دوران یونان باستان، فلسفه ارزش زیادی داشت.
- In the temp of the Renaissance, art and culture flourished in Europe.
- در دوران رنسانس، هنر و فرهنگ در اروپا شکوفا شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد temp

  1. noun A worker (especially in an office) hired on a temporary basis
    Synonyms:
    temporary temporary worker

ارجاع به لغت temp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «temp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/temp

لغات نزدیک temp

پیشنهاد بهبود معانی