با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Id

ɪd ɪd ɪd ɪd ɪd ɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    identifications

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    روان‌شناسی سلامت روان نهاد، اید (تنها مؤلفه‌ی شخصیت که از بدو زایش انسان حضور دارد)
    • - The id can be both powerful and dangerous if not properly controlled.
    • - نهاد اگر به‌درستی کنترل نشود، می‌تواند هم قدرتمند باشد و هم خطرناک.
    • - Some psychologists believe that the id is the most fundamental aspect of human personality.
    • - برخی روان‌شناسان معتقد هستند که «اید» اساسی‌ترین جنبه‌ی شخصیت انسان است.
  • noun countable
    سند هویتی
    • - She needed to renew her ID in order to vote in the upcoming election.
    • - او برای رأی دادن در انتخابات پیش‌رو باید سند هویتی خود را تمدید می‌کرد.
    • - I forgot my ID at home and couldn't enter the building.
    • - سند هویتی‌ام را در خانه جا گذاشتم و نتوانستم وارد ساختمان شوم.
  • abbreviation
    جغرافیا (Idaho) آیداهو (یکی از ایالت‌های ایالات متحده‌ی آمریکا)
    • - The capital of ID is Boise.
    • - بویزی مرکز ایالت آیداهو است.
    • - The ID is a beautiful state located in the western United States.
    • - آیداهو ایالت زیبایی است که در غرب ایالات متحده واقع شده است.
  • abbreviation
    (industrial design) طراحی صنعتی
    • - The ID department is responsible for creating visually appealing products.
    • - بخش طراحی صنعتی مسئول خلق محصولات جذاب بصری است.
    • - As a student of ID, I am learning the skills necessary to become a successful industrial designer.
    • - به عنوان یک دانشجوی طراحی صنعتی، در حال یاد گرفتن مهارت‌های لازم برای تبدیل شدن به یک طراح صنعتی موفق هستم.
  • abbreviation
    (inside diameter) و (inner diameter) و (internal diameter) قطر داخلی
    • - The machinist measured the ID of the bearing using a micrometer.
    • - ماشین‌کار قطر داخلی بلبرینگ را با استفاده از میکرومتر اندازه‌گیری کرد.
    • - the ID of the pipe
    • - قطر داخلی لوله
  • abbreviation
    (inside dimensions) ابعاد داخلی
    • - The ID of the box is 10 inches.
    • - ابعاد داخلی این جعبه ۱۰ اینچ است.
    • - the ID of the cabinet
    • - ابعاد داخلی کابینت
  • abbreviation
    (intellectual disability) و (intellectually disabled) کم‌توانی ذهنی، کم‌توان ذهنی
    • - My brother has a mild form of ID.
    • - برادرم نوعی کم‌توانی ذهنی خفیف دارد.
    • - ID students
    • - دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی
  • suffix
    (id-) پسوندی که نام برخی از سلسله‌های آسیایی و آفریقایی را شکل می‌دهد و به معنای «فرزندان» است
    • - Abbasid
    • - عباسیان
    • - Safavid
    • - صفویان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد id

  1. noun self
    Synonyms: generative force, instinctive force, inner nature, psyche

ارجاع به لغت id

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «id» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/id

لغات نزدیک id

پیشنهاد بهبود معانی