به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Density

ˈdensəti ˈdensəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    densities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable C1
    چگالی، غلظت، انبوهی، تراکم
  • noun uncountable
    تراکم، چگالی
    • - the density of each liquid
    • - چگالی هریک از مایعات
    • - the density of the crowd
    • - تراکم جمعیت
    • - the density of the forest
    • - انبوهی جنگل
    • - His behavior was an indication of his rudeness and incredible density.
    • - رفتار او نشانی از بی‌ادبی و حماقت باورنکردنی او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد density

  1. noun bulk, mass
    Synonyms: body, closeness, compactness, concretion, consistency, crowdedness, denseness, frequency, heaviness, impenetrability, massiveness, quantity, solidity, substantiality, thickness, tightness
    Antonyms: openness, sparsity, thinness

ارجاع به لغت density

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «density» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/density

لغات نزدیک density

پیشنهاد بهبود معانی