با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Density

ˈdensəti ˈdensəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    densities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
چگالی، غلظت، انبوهی، تراکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun uncountable
تراکم، چگالی
- the density of each liquid
- چگالی هریک از مایعات
- the density of the crowd
- تراکم جمعیت
- the density of the forest
- انبوهی جنگل
- His behavior was an indication of his rudeness and incredible density.
- رفتار او نشانی از بی‌ادبی و حماقت باورنکردنی او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد density

  1. noun bulk, mass
    Synonyms: body, closeness, compactness, concretion, consistency, crowdedness, denseness, frequency, heaviness, impenetrability, massiveness, quantity, solidity, substantiality, thickness, tightness
    Antonyms: openness, sparsity, thinness

ارجاع به لغت density

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «density» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/density

لغات نزدیک density

پیشنهاد بهبود معانی