امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Splint

splɪnt splɪnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پزشکی آتل
    • - The nurse adjusted the splint on the child's wrist to ensure the bone remained aligned during the healing process.
    • - پرستار آتل را روی مچ دست کودک تنظیم کرد تا اطمینان حاصل شود که استخوان در طول فرایند بهبودی در یک راستا باقی می‌ماند.
    • - The doctor applied a splint to the patient's leg to immobilize the fractured bone.
    • - پزشک برای بی‌حرکت کردن استخوان شکسته، به پای بیمار آتل زد.
  • noun countable
    باریکه‌ی فلزی (زره)
    • - The knight's suit of armor was reinforced with a splint.
    • - زره شوالیه با باریکه‌ی فلزی تقویت شد.
    • - The splints were fastened together.
    • - باریکه‌های فلزی به هم بسته شده بودند.
  • noun countable
    باریکه (چوبی)
    • - a splint basket
    • - سبد ساخته‌شده از باریکه
    • - The splints were tightly woven together to ensure the basket's durability.
    • - برای اطمینان از دوام سبد، باریکه‌ها محکم در هم بافته می‌شدند.
  • adverb noun
    (دامپزشکی) ورم (در استخوان ساق پای اسب)
    • - The horse's splint was causing discomfort and required treatment from the veterinarian.
    • - ورم اسب باعث ناراحتی می‌شد و نیاز به درمان توسط دامپزشک داشت.
    • - The horse's splint was treated with a combination of rest and medication.
    • - ورم ساق پای اسب با ترکیبی از استراحت و دارو درمان شد.
  • verb - transitive
    پزشکی آتل زدن، آتل‌بندی کردن
    • - The nurse carefully splinted the patient's broken finger.
    • - پرستار به انگشت شکسته‌ی بیمار با دقت آتل زد.
    • - The paramedics quickly splinted the injured man's leg
    • - امدادگران به‌سرعت پای مرد مجروح را آتل‌بندی کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد splint

  1. noun A support
    Synonyms: prop, rib, reinforcement
  2. noun A sliver
    Synonyms: chip, slat, reed

ارجاع به لغت splint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «splint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/splint

لغات نزدیک splint

پیشنهاد بهبود معانی