با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Barber

ˈbɑːrbər ˈbɑːbə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    barbers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive B1
    سلمانی کردن، سلمانی شدن، سلمانی
    • - My barber talks too much.
    • - سلمانی من خیلی حراف است.
    • - newly barbered hair
    • - موی تازه سلمانی‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد barber

  1. noun hair cutter
    Synonyms: beautician, coiffeur, coiffeuse, cosmetologist, hairdresser, hair stylist, shaver, tonsorial artist

ارجاع به لغت barber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/barber

لغات نزدیک barber

پیشنهاد بهبود معانی