گذشتهی ساده:
barberedشکل سوم:
barberedسومشخص مفرد:
barbersوجه وصفی حال:
barberingشکل جمع:
barbersآرایش و پیرایش آرایشگر (مرد)
My barber talks too much.
آرایشگر من خیلی حراف است.
The barber skillfully trimmed his hair.
آرایشگر با مهارت موهایش را کوتاه کرد.
(مو یا ریش را) سلمانی کردن یا شدن، اصلاح کردن یا شدن، مرتب کردن یا شدن، کوتاه کردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She decided to barber her son's hair for the summer.
او تصمیم گرفت موهای پسرش را برای تابستان کوتاه کند.
The kids prefer to barber outside.
بچهها ترجیح میدهند (موهایشان را) بیرون اصلاح کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «barber» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barber