فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Barber

ˈbɑːrbər ˈbɑːbə

گذشته‌ی ساده:

barbered

شکل سوم:

barbered

سوم‌شخص مفرد:

barbers

وجه وصفی حال:

barbering

شکل جمع:

barbers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

آرایش و پیرایش آرایشگر (مرد)

My barber talks too much.

آرایشگر من خیلی حراف است.

The barber skillfully trimmed his hair.

آرایشگر با مهارت موهایش را کوتاه کرد.

verb - intransitive verb - transitive B1

(مو یا ریش را) سلمانی کردن یا شدن، اصلاح کردن یا شدن، مرتب کردن یا شدن، کوتاه کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She decided to barber her son's hair for the summer.

او تصمیم گرفت موهای پسرش را برای تابستان کوتاه کند.

The kids prefer to barber outside.

بچه‌ها ترجیح می‌دهند (موهایشان را) بیرون اصلاح کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barber

  1. noun hair cutter
    Synonyms:
    hairdresser hair stylist beautician cosmetologist coiffeur shaver tonsorial artist

ارجاع به لغت barber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barber

لغات نزدیک barber

پیشنهاد بهبود معانی