فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shaver

ˈʃeɪvər ˈʃeɪvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    ماشین اصلاح
    • - I need to buy a new shaver for my husband.
    • - باید ماشین اصلاح جدیدی برای شوهرم بخرم.
    • - The shaver left my skin feeling smooth and clean.
    • - ماشین اصلاح باعث شد پوست من صاف و تمیز شود.
  • noun countable informal
    انگلیسی بریتانیایی قدیمی پسر بچه، مرد جوان
    • - The shaver ran around the park.
    • - پسر بچه دور پارک دوید.
    • - The shaver looked at his older brother.
    • - مرد جوان به برادر بزرگ‌تر خود نگاه کرد.
  • noun countable
    سلمانی
    • - The shaver cut himself while shaving.
    • - سلمانی خود را در حین اصلاح برید.
    • - The shaver applied shaving cream to his face before starting.
    • - سلمانی قبل از شروع کار، کرم اصلاح را به صورت او زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shaver

  1. noun A razor powered by an electric motor
    Synonyms: electric shaver, electric razor
  2. noun A young person of either sex
    Synonyms: child, kid, youngster, minor, nipper, small-fry, tiddler, tike, tyke, fry, nestling

ارجاع به لغت shaver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shaver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shaver

لغات نزدیک shaver

پیشنهاد بهبود معانی