آخرین به‌روزرسانی:

Shaver

ˈʃeɪvər ˈʃeɪvə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ماشین اصلاح

I need to buy a new shaver for my husband.

باید ماشین اصلاح جدیدی برای شوهرم بخرم.

The shaver left my skin feeling smooth and clean.

ماشین اصلاح باعث شد پوست من صاف و تمیز شود.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی قدیمی پسر بچه، مرد جوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The shaver ran around the park.

پسر بچه دور پارک دوید.

The shaver looked at his older brother.

مرد جوان به برادر بزرگ‌تر خود نگاه کرد.

noun countable

سلمانی

The shaver cut himself while shaving.

سلمانی خود را در حین اصلاح برید.

The shaver applied shaving cream to his face before starting.

سلمانی قبل از شروع کار، کرم اصلاح را به صورت او زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shaver

  1. noun a razor powered by an electric motor
    Synonyms:
    electric razor electric shaver
  1. noun a young person of either sex
    Synonyms:
    child kid youngster minor nipper fry tike tyke small-fry nestling tiddler

ارجاع به لغت shaver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shaver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shaver

لغات نزدیک shaver

پیشنهاد بهبود معانی