ماشین اصلاح
I need to buy a new shaver for my husband.
باید ماشین اصلاح جدیدی برای شوهرم بخرم.
The shaver left my skin feeling smooth and clean.
ماشین اصلاح باعث شد پوست من صاف و تمیز شود.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی پسر بچه، مرد جوان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The shaver ran around the park.
پسر بچه دور پارک دوید.
The shaver looked at his older brother.
مرد جوان به برادر بزرگتر خود نگاه کرد.
سلمانی
The shaver cut himself while shaving.
سلمانی خود را در حین اصلاح برید.
The shaver applied shaving cream to his face before starting.
سلمانی قبل از شروع کار، کرم اصلاح را به صورت او زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shaver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shaver