فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
    آخرین به‌روزرسانی:

    Shaved

    American: ˈʃeɪvd British: ʃeɪvd

    شکل سوم:

    shaven

    سوم‌شخص مفرد:

    shaves

    وجه وصفی حال:

    shaving

    معنی‌ها

    adjective B1

    زمان گذشته ساده فعل Shave

    adjective

    قسمت سوم فعل Shave

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد shaved

    1. verb to remove hair
      Synonyms:
      cut trimmed stripped shaded
    1. verb cut or remove with or as if with a plane
      Synonyms:
      cut trimmed reduced divided separated cropped shorn planed skimmed pared scraped grazed brushed mown slashed whittled slipped glanced flicked cheated slivered splintered kissed slipped portioned
    1. adjective having the beard or hair cut off close to the skin
      Synonyms:
      shaven
      Antonyms:
      unshaven
    1. verb to come close to or graze in passing.
      Synonyms:
      brushed

    ارجاع به لغت shaved

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shaved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shaved

    لغات نزدیک shaved

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    last take up two dicey watch get undressed go to bed good night hairdresser have time to interview make a mess of something menswear not (too) bad o'clock هستی متین کیانا مهنا عرفان دیار الهه شایان رضا پریسا سحر مانی نفس نرگس نگین