سایهدار (اشاره به محدودهی تاریکی که نور مستقیم به آن نمیرسد)
The shaded area of the garden was the perfect spot to relax and enjoy a book.
طرف سایهدار باغ بهترین مکان برای استراحت و لذت بردن از کتاب بود.
They found respite from the heat by sitting in the shaded corner of the park.
آنها با نشستن در گوشهی سایهدار پارک، از گرما راحت شدند.
هاشورخورده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the shaded region on the map
منطقهی هاشورخوردهی روی نقشه
The shaded sections of the graph highlighted the peak performance periods.
بخشهای هاشورخوردهی نمودار، دورههای اوج عملکرد را برجسته کرد.
استادانه (دارای تفاوتهای ظریف)
the writer's shaded storytelling
داستانسرایی استادانهی این نویسنده
Her shaded performance on stage captivated the audience.
اجرای استادانهی او روی صحنه تماشاگران را مجذوب خود کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shaded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shaded