با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Infection

ɪnˈfekʃn ɪnˈfekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    infections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B2
    عفونت، سرایت مرض، گند
    • - Syphilis infection is chiefly venereal.
    • - ابتلای به سفلیس بیشتر مقاربتی است.
    • - to become exposed to infection
    • - در معرض سرایت قرار گرفتن
    • - to cause an infection
    • - آلودگی ایجاد کردن
    • - the infection of the wound
    • - عفونت زخم
    • - the more serious infections of childhood
    • - بیماری‌های عفونی جدی‌تر دوران کودکی
    • - the infection of the young people's mind with destructive thoughts
    • - آلوده‌سازی مغز جوانان با اندیشه‌های ویرانگر
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد infection

  1. noun contamination
    Synonyms: bug, communicability, contagion, contagiousness, corruption, defilement, disease, epidemic, flu, germs, impurity, insanitation, poison, pollution, septicity, virus, what’s going around
    Antonyms: sanitation, sterility

لغات هم‌خانواده infection

ارجاع به لغت infection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infection

لغات نزدیک infection

پیشنهاد بهبود معانی