فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disillusion

ˌdɪsəˈluːʒn ˌdɪsəˈluːʒn

گذشته‌ی ساده:

disillusioned

وجه وصفی حال:

disillusioning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

توی ذوق کسی زدن، سرخورده کردن، از توهم بیرون آوردن، ناامید و دلسرد کردن، از خواب غفلت بیدار کردن

The failed project disillusioned her about the company's capabilities.

پروژه‌ی شکست‌خورده، او را در مورد توانایی‌های شرکت ناامید کرد.

The scandal disillusioned the public about the politician's integrity.

این رسوایی افکار عمومی را در مورد صداقت این سیاست‌مدار از خواب غفلت بیدار کرد.

noun uncountable

سرخوردگی، دلسردی، ناامیدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The disillusion of his beliefs left him feeling lost and confused.

ناامیدی از باورهایش باعث شد که او احساس گمراهی و سردرگمی کند.

The film's ending was a powerful portrayal of disillusion and despair.

پایان فیلم تعریفی قوی از سرخوردگی و ناامیدی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disillusion

  1. adjective having lost one's ideals, illusions, or false ideas about someone or something.

ارجاع به لغت disillusion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disillusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disillusion

لغات نزدیک disillusion

پیشنهاد بهبود معانی