فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Disillusion

ˌdɪsəˈluːʒn ˌdɪsəˈluːʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disillusioned
  • وجه وصفی حال:

    disillusioning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    توی ذوق کسی زدن، سرخورده کردن، از توهم بیرون آوردن، ناامید و دلسرد کردن، از خواب غفلت بیدار کردن
    • - The failed project disillusioned her about the company's capabilities.
    • - پروژه‌ی شکست‌خورده، او را در مورد توانایی‌های شرکت ناامید کرد.
    • - The scandal disillusioned the public about the politician's integrity.
    • - این رسوایی افکار عمومی را در مورد صداقت این سیاست‌مدار از خواب غفلت بیدار کرد.
  • noun uncountable
    سرخوردگی، دلسردی، ناامیدی
    • - The disillusion of his beliefs left him feeling lost and confused.
    • - ناامیدی از باورهایش باعث شد که او احساس گمراهی و سردرگمی کند.
    • - The film's ending was a powerful portrayal of disillusion and despair.
    • - پایان فیلم تعریفی قوی از سرخوردگی و ناامیدی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد disillusion

  1. adjective having lost one's ideals, illusions, or false ideas about someone or something.

ارجاع به لغت disillusion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disillusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disillusion

لغات نزدیک disillusion

پیشنهاد بهبود معانی