با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Honey

ˈhʌni ˈhʌni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    honeys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb A2
غذا و آشپزی انگبین، عسل، شهد، (مجازاً) محبوب، عسلی کردن، (مج) چرب و نرم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the perfume of her breath and the honey of her kisses
- عطر نفس و عسل بوسه‌های او
- a honey of a man
- مردی نازنین
- Honey, where did you put the book?
- کتاب را کجا گذاشتی عزیزم؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد honey

  1. noun A person who is much loved
    Synonyms: love, dear, darling, beloved, nectar, precious, syrup, sweet, sweetheart, alveolus, amber, molasses, minion, dearie, treacle (British), deary, flattery, buff, halvah, sugar, truelove, sweetie, dearest, sweetness, gold
  2. verb To make superficially more acceptable or appealing
    Synonyms: candy, gild, sugar, sugarcoat, sweeten
  3. verb To compliment excessively and ingratiatingly
    Synonyms: adulate, blandish, butter up, flatter, slaver, soft soap, sweet-talk
  4. verb To persuade or try to persuade by gentle persistent urging or flattery
    Synonyms: blandish, cajole, coax, wheedle, soft soap, sweet-talk

ارجاع به لغت honey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «honey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honey

لغات نزدیک honey

پیشنهاد بهبود معانی