امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Yawning

ˈjɑː.nɪŋ ˈjɔː.nɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    yawned
  • شکل سوم:

    yawned
  • سوم‌شخص مفرد:

    yawns

معنی

adjective
خمیازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yawning

  1. adjective Open wide
    Synonyms: abysmal, abyssal, cavernous, gaping
  2. verb Be wide open
    Synonyms: gaping, yawing, opening, parting, dividing, giving, drowsing, expanding, boring
    Antonyms: shutting, closing
  3. verb To give evidence of drowsiness
    Synonyms: gaping, stretching
  4. noun An involuntary intake of breath through a wide open mouth; usually triggered by fatigue or boredom
    Synonyms: yawn, oscitance, oscitancy
  5. adjective Showing lack of attention or boredom
    Synonyms: oscitant, drowsy

ارجاع به لغت yawning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yawning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yawning

لغات نزدیک yawning

پیشنهاد بهبود معانی