Busily

ˈbɪzəli ˈbɪzəli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more busily
  • صفت عالی:

    most busily

معنی و نمونه‌جمله

adverb
مشغولانه، با پرمشغلگی، با فعالیت تمام، با سرگرمی کامل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He was busily signing up new members for the club.
- او داشت با کمال فعالیت اعضای جدیدی را برای باشگاه نام‌نویسی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد busily

  1. adverb actively; intently
    Synonyms: agilely, animatedly, ardently, arduously, assiduously, briskly, carefully, diligently, eagerly, earnestly, energetically, enthusiastically, expeditiously, fervently, hastily, hurriedly, indefatigably, industriously, laboriously, like all get out, like the devil, like the dickens, nimbly, painstakingly, perseveringly, persistently, purposefully, restlessly, seriously, speedily, spiritedly, strenuously, studiously, unremittingly, unweariedly, vigilantly, vigorously, vivaciously, zealously
    Antonyms: idly, inactively, quietly

ارجاع به لغت busily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «busily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/busily

لغات نزدیک busily

پیشنهاد بهبود معانی