بهچابکی، بهزرنگی، بهسرعت، سریعاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cat leaped agilely from one rooftop to another.
گربه بهچابکی از یک بام به پشتبام دیگر میپرید.
The gymnast moved agilely across the mat, impressing the judges.
قهرمان ژیمناستیک بهسرعت روی تشک حرکت کرد و داوران را تحتتاثیر قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «agilely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agilely