بهسرعت، به تندی، با جدیت، مشتاقانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Diet books have been selling briskly for decades.
چندین دهه است که کتابهای مربوط به رژیم غذایی بهسرعت به فروش رسیدهاند.
She walked briskly.
او بهتندی گام برداشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «briskly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/briskly