امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Briskly

ˈbrɪskli ˈbrɪskli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌سرعت، به تندی، با جدیت، مشتاقانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Diet books have been selling briskly for decades.
- چندین دهه است که کتاب‌های مربوط به رژیم غذایی به‌سرعت به فروش رسیده‌اند.
- She walked briskly.
- او به‌تندی گام برداشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد briskly

  1. adverb energetically
    Synonyms:
    quickly brusquely rapidly nimbly promptly vigorously in a lively manner enthusiastically
    Antonyms:
    listlessly slowly sluggishly

لغات هم‌خانواده briskly

  • adverb
    briskly

ارجاع به لغت briskly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «briskly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/briskly

لغات نزدیک briskly

پیشنهاد بهبود معانی