بهطور هدفمند، هدفمندانه، با هدف مشخصی
He purposefully worked to prove the critics wrong.
او بهطور هدفمند تلاش کرد تا به منتقدان ثابت کند که اشتباه میکنند.
She purposefully arranged the flowers in a beautiful bouquet.
او بهطور هدفمند گلها را در یک دستهگل زیبا چید.
عمداً، تعمداً، عامدانه، از روی عمد، از روی قصد و غرض
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He hurt me purposefully.
او عمداً به من صدمه زد.
I didn't purposefully hurt her feelings.
من از روی قصد و غرض احساسات او را جریحهدار نکردم.
مصممانه، قاطعانه
She purposefully walked into the room, ready to take charge of the situation.
او مصممانه وارد اتاق شد و آمادهی رسیدگی به اوضاع بود.
He purposefully ignored the distractions around him and focused on his work.
او قاطعانه عوامل مسبب حواسپرتی اطرافش را نادیده میگرفت و روی کارش تمرکز میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «purposefully» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/purposefully