فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unformed

ənˈfɔːrmd ʌnˈfɔːmd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unformed
  • صفت عالی:

    most unformed

معنی

  • adjective
    بدون شکل منظم هندسی، بدون سازمان، تشکیل‌نشده، ناساخت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unformed

  1. adjective Having no distinct shape
    Synonyms: formless, not formed, amorphous, inchoate, shapeless, incomplete, unshaped
    Antonyms: formed

ارجاع به لغت unformed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unformed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unformed

لغات نزدیک unformed

پیشنهاد بهبود معانی