جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Stony

ˈstoʊni ˈstəʊni

معنی و نمونه‌جمله‌ها

( stoney =) سنگی، پرسنگ، سنگلاخ، سخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

stony ground

زمین سنگلاخ

Her story will soften the stoniest of hearts.

داستان او سخت‌ترین دل‌ها را نرم خواهد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stony

adjective hard, icy in appearance, response

Synonyms:

cold tough firm rough cruel heartless unfeeling indifferent unresponsive inflexible coldhearted callous unforgiving merciless adamant frigid hostile pitiless hardened uncompassionate cold-blooded expressionless chilly hard-boiled unsympathetic obdurate inexorable unrelenting blank

Antonyms:

warm soft friendly smiling

لغات هم‌خانواده stony

noun
stone

adjective
stoned, stony

verb - transitive
stone

adverb
stonily

ارجاع به لغت stony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «stony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stony

لغات نزدیک stony

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!