امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inexorable

ɪnˈeksrəbl ɪnˈeksrəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(جریان، فشار) بی‌امان، بی‌وقفه، چاره‌ناپذیر، اجتناب‌ناپذیر، تغییر‌ناپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
(شخص) سخت، رام‌نشدنی، یکدنده
- an inexorable enemy
- دشمن بی‌مروت
- inexorable fate
- سرنوشت تغییر‌ناپذیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inexorable

  1. adjective cruel, pitiless
    Synonyms:
    adamant adamantine bound bound and determined compulsory dead set on dogged hard harsh hell bent on immobile immovable implacable ineluctable inescapable inflexible ironclad like death and taxes locked in mean business merciless necessary no going back obdurate obstinate relentless remorseless resolute rigid set in stone severe single-minded stubborn unappeasable unbending uncompromising unmovable unrelenting unyielding
    Antonyms:
    flexible lenient merciful remorseful yielding

ارجاع به لغت inexorable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inexorable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inexorable

لغات نزدیک inexorable

پیشنهاد بهبود معانی