مصمم، ثابتقدم، استوار (شخص)، مصممانه (تلاش و غیره)
The team was single-minded in their goal to win the championship.
این تیم در هدف خود برای کسب عنوان قهرمانی مصمم بود.
The CEO's single-minded commitment to the company's mission has resulted in its rapid growth and success.
تعهد مصممانهی مدیرعامل به رسالت شرکت منجر به رشد و موفقیت سریع آن شده است.
تکبعدی، صرف، محض (برنامه و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
our single-minded program
برنامهی تکبعدی ما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «single-minded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/single-minded