فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pitapat

American: ˈpɪtəˌpæt British: ˈpɪtəˈpæt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    با ضربه‌های تند و متوالی، تپ‌تپ، تاپ‌تاپ
    • - My heart went pitapat.
    • - قلبم تاپ تاپ کرد.
    • - She came running pitapat down the corridor in her bare feet.
    • - او با پای برهنه تاپ‌تاپ در راهرو می‌دوید.
  • adverb noun verb - intransitive
    تپ تپ کردن، تاپ تاپ کردن
    • - Love pitapatted in their hearts.
    • - قلب‌های آن‌ها از شدت عشق تاپ‌تاپ می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت pitapat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pitapat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitapat

لغات نزدیک pitapat

پیشنهاد بهبود معانی