گذشتهی ساده:
scuttledوجه وصفی حال:
scuttling(با گامهای کوتاه و تند) دویدن، تند دویدن، بهسرعت دویدن، سراسیمه رفتن، تند و سریع حرکت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The mouse scuttled across the kitchen floor, trying to evade the cat's sharp claws.
موش کف آشپزخانه بهسرعت دوید و سعی کرد از چنگالهای تیز گربه فرار کند.
As soon as I turned on the light, the cockroach scuttled under the couch.
بهمحض اینکه چراغ را روشن کردم، سریعاً سوسک به زیر کاناپه حرکت کرد.
غرق کردن کشتی (بهصورت عمدی و ازطریق سوراخ کردن بدنه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In a desperate attempt, the crew decided to scuttle their vessel and swim ashore.
در تلاشی ناامیدانه، خدمه تصمیم گرفتند کشتی خود را غرق کنند و بهطرف ساحل شنا کنند.
To protect classified information onboard, they were ordered to scuttle the submarine before abandoning it.
برای محافظت از اطلاعات طبقهبندیشده در داخل کشتی، به آنها دستور داده شد که زیردریایی را قبل از رها کردن آن غرق کنند.
بر هم زدن، تخریب کردن، کنسل کردن
His sudden resignation scuttled their ambitious expansion plans.
استعفای ناگهانی او برنامههای توسعهی بلندپروازانهی آنها را بر هم زد.
The unexpected storm scuttled our beach picnic plans for the day.
طوفان غیرمنتظره برنامههای پیکنیک ساحلی ما را برای آن روز کنسل کرد.
سطل زغال، جازغالی
The old scuttle sat by the fireplace, filled with coal.
جازغالی قدیمی پر از زغالسنگ کنار شومینه قرار داشت.
I scooped up handfuls of coal and tossed them into the scuttle.
مشتهایی از زغالسنگ برداشتم و آنها را داخل سطل زغال انداختم.
حرکت سریع، گام تند، گریز
I could hear the scuttle of leaves as they were blown by the wind.
میتوانستم صدای حرکت سریع برگها را بشنوم که باد آنها را میوزاند.
The sound of scuttle echoed through the empty hallway.
صدای گام تندی در راهروی خالی پیچید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scuttle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scuttle